آکندگی فضای اجتماعی گچساران از تعفن استبداد نرم
آکندگی فضای اجتماعی گچساران از تعفن استبداد نرم

بخش اول: رویاهای کودکی من شکل گرفته مقعلی از زمان است که جدی ترین مبارزات استبداد ستیزانه هماهنگ با جریان انقلاب، تحت محوریت روحانیت منطقه،در جریان بود. مبارزاتی که از سه دهه قبل در باشت وگچساران آشکار شده بود.استبداد تنها فرد خان نبود .بلکه تیمی متنفذ و مباشر که دار الحکومه را میچرخاند نیز هدف […]

بخش اول:

رویاهای کودکی من شکل گرفته مقعلی از زمان است که جدی ترین مبارزات استبداد ستیزانه هماهنگ با جریان انقلاب، تحت محوریت روحانیت منطقه،در جریان بود. مبارزاتی که از سه دهه قبل در باشت وگچساران آشکار شده بود.استبداد تنها فرد خان نبود .بلکه تیمی متنفذ و مباشر که دار الحکومه را میچرخاند نیز هدف قهر انقلابیون بود.

دربار درخود باشت بجز چند خونواده،منتقد آشکار چندانی نداشت. اما باوی و پیرامون باشت مخالفین فئودالیسم بیشتر از حامی آن بودند.یکی دو خانواده باشتی بیطرفی لحاظ کردند .روابظشان با قلعه،گاها به سود ما تمام میشد.وبارها بواسطه اطلاعاتی که از قلعه میرسید جان پدر و عمویم شکراله نجات یافته بود.لذا منزل ما شده بود تنها پایگاه و قرارگاه مبارزه علیه حکومت و دربار خان مستقر.کوچیک بودم اما خوب بیاد دارم تفنگچیان زیادی که به ردیف پشت دیوار گچ وسنگی که روبروی قلعه خان واقع شده بود،موضع گرفته بودند و تیر اندازی میکردند. ازطرف دیگر بزرگترها ماها رو که کودک بودیم از رفتن به پشت بام ضلع شمالغرب خونه منع میکردند چراکه تفنگچیهای خان میتونستن بخشی از بالای پنجره اتاقهای روبرو وهمچنین پشت بام اون قسمت رو هدف قرار بدن.باتوجه به اینکه هشتی و راه پله بین دو ساختمان که روبروی قلعه بودن ، قرار داشت ،هرکی میرفت بالا کارش تموم بود. تفنگچیهای مقیم خونه ما دیوار رو سوراخ کرده بودند و لولهای اسلحه هاشونو ازش برده بودن بیرون.چند تا پنجره طبقه بالای بافت نوساز قلعه که به سمت خونه ما بود و حد اکثر صد تا صدوپنجاه متر تا خونه ما فاصله داشت،مرتب توسط چریکها هدف قرار میگرفتن. یکی دوتا تانکر آب هم روی بام قلعه قرار داشت که یک پنجم بالاییشون از بالای دیوار برج معلوم بود و تفنگچیهای دقیقتر اوناروهم هدف قرار میدادن. پدرم هم نشسته بود و عده ای دورش.یه روز یادمه تیمی از طرف قلعه اومده بودن برای مذاکره. بابام روزه بود دهانش خشک شده بود .داد میزد یاجای من اینجاس یا جای شماها.پیشنهاد میدادن ماهور باشت،بهبهان، تفنگ و پول و … که بابام نیروهاشو فامیلاشو برداره و از باشت بره. بابام بهشون گفت که شماها هستید که باید برید.اوان انقلاب ورودیهای منطقه توسط تیمی از چریکها که برادرم زواره فرمانده اونا بود کنترل میشدن.ساختمون ساواک گچساران هم ظاهرآ توسط همینا تسخیر شد. من حالا که فکر میکنم چی شد که یه هویی مقدرات امور مردم بعد از انقلاب هم افتاد دست مباشرین خان و هرچه جلوتر رفتیم اقتدار درباریون و نوکران ومباشران بیشتروبیشتر شد،مبهوت میمونم .اکنون که سه دهه و نیم از انقلاب گذشته، بی اعتقاد ترین عناصر به نظام و حتی دین اسلام و ریاکار ترین و فریبکار ترین مردم همه کاره شده اند؟یکی شون که باباش نوکر بزرگ بود شده خان و بقیه شدن نوکراش. یه چنتایی شدن نوکرای بزرگتر و بقیه هم خورده نوکر. خورده نوکرا پست و پول میگیرن و نوکرای درشت هم واسطه بین ارباب و پایین دست واقع شدن. تعجب میکنم نظامی که دنیا روش حساب میبره و اقتدارش از هندوکش تا مدیترانه و از افریقا گرفته تا امریکای جنوبیه چطور از درون دستمایه ترقی و تعالی عده ای فرصت طلب قرار گرفته.

بخش دوم: سالهای ۷۷-۷۸ بدنبال ابطال نتایج انتخابات مجلس گچساران به استناد اعمال تقلب وسیع و خرید آراء قشر بی بضاعت، سلسله آشوبهای وسیعی درگچساران وباشت سازماندهی و اجراشد که در تاریخ نظام جمهوری اسلامی و استان ما بی سابقه بود. استان ما وفادارترین مردم به انقلاب و رهبری را داشته و هنوز هم دارد. اما طی آشوبهای خیابانی که خودروهای نظامی به اتش کشیده شد ، اماکن عمومی تخریب و غارت شد . خطوط قرمز نظام به بازی گرفته شد،آقایان علنا برعلیه رهبری،شورای نگهبان و نظام موضعگیری نمودند ، دامنه اخلال در نظم عمومی را به انحائ مختلف گسترده ترکردند. تا اینکه نظام با قاطعیت موضوع را خاتمه داد و بانی این فتنه اقلیمی را از دایره قدرت طرد نمود.در این میانه غلامرضا تاجگردون که در سازمان برنامه و بودجه مسئولیت داشت،چراغ خاموش اهداف سلف خو را به شیوه ای دیگر تعقیب نمود.بواسطه حمایت بهرام تاجگردون و محمد خاتمی توانست به مراتب مدیریتی بالایی دست یابد. نهایتا درانتخابات سال۸۸ رییس کمیته مدیران دولتی ستاد انتخاباتی مرکزی مهندس موسوی را عهده دار شد. طی سفرها و سخنرانیهای خویش که محتوی و متن انها همینک نیز در دسترس میباشد،ماهیت فکری و عقیدتی خود را نمایانتر ساخت.لیکن بدلیل حمایت پنهان تنی چند از پایشگران و گزینشگران از ایشان،موفق به اخذ تاییدیه صلاحیت از شورای نگهبان استان شد و بواسطه دوستی با عباسعلی کدخدایی سخنگوی معزول شورای نگهبان توانست این موضوع را در تهران نیز فیصله دهد و به رقابتها راه یابد. لیدرها و نوکران سنتی از یکسو،پول بسیار و شانتاز تبلیغاتی موجب شد تا با اختلاف اندکی از سید قدرت حسینی شکست خورده و با ارائه مکتوبی خطاب به مردم و فرماندار وقت، به تهران بازگشت. اما برای انتخابات مجلس اخیر با تجربه و تجهیزات بسیار بیشتری وارد عرصه شد. ضعف عملکرد نماینده وقت،از یکسو و عدم اشراف و آشنایی با قدرت رسانه و بلوف تبلیغاتی موجب شد تا برای یکبار دیگر مردم اقبال بهتری نسبت به تاجگردون نشان داده و وی پیروز میدان اعلام شود. تاجگردون هیچ برنامه مدونی جهت انتخابات ارائه نداد. اما عملکرد ایشان طی سالهای اخیر حاکی از این واقعیت تلخ است که استراتژی او در چینش مدیران،همان استراتژی بهرام است.همان لیدرها ، همان نوکرها و همان نوکرزاده ها پیرامون وی جمع شدند. غلامرضا تاجگردون بلحاظ ساختار ژنتیکی،استعداد فراوانی در کسب قدرت دارد. بعنوان نمونه اگر قرار باشد برای فلان کمیسیون تعداد nعدد رآی موافق اخذ شود،تاجگردون ازهمان ابتدا تمام توان خود را صرف رایزنی،کانال زنی و گفتگو میکند بلکه اطمینان حاصل نماید تعداد رآی موافق لازم را از قبل تضمین نموده است.در چنین مواردی توانمندی علمی و تخصصی کمترین نقش را ایفا خواهد نمود. و تنها لابی ، سفارش و بقول خودشان مخ زنی ،ایشان را به اهداف شخصی شان نایل میکرداند. ذات این ادم بگونه ایست که با نخبگان مستقل و غیر مطیع امکان تعامل ندارد. تاجگردون دنبال مهره های دست بوس و مطیع است. توانمندی و انگیزه خدمتی مدیران برای ایشان در رتبه بعدی قرار مگیرد.این روزها هرکجای گچساران وباشت که میرویم،ردپای ارباب و دستمال نوکر پیداست.آقایان از بالای ابرها به توده محروم نگاه میکنند.گلوگاههای مالی را در دست گرفته اند و فرهنگ ارباب رعیتی را در نظام دینی و انقلابی پیاده کرده اند.محرومیت ، بیکاری و آسیبهای اجتماعی کماکان به قوت خود باقی است.تنها ورودیها چراغانی شده اند و بلوارها رنگ امیزی و گلکاری شده اند. سفره مردم خالی است. جوانان مردم بیکارند. طلاق و اعتیاد بیداد میکند. معدودی درحال انباشت میلیاردی ثروت بواسطه لطف ارباب هستند و کثیری نیز درمنجلاب فقر دست وپا میزنند. هدف غایی چنین افرادی فروپاشی نظام از درون و فتنه ای نرم و خاموش است.نظامی که در آن امثال موحد رد صلاحیت میشوند و امثال غلامرضا تاجگردون تایید صلاحیت شده ، ولایتمدار خوانده میشوند و بودجه مملکت را در دست میگیرند،از درون در معرض تهدید و فتنه واقع افتاده است. ریاکاران و فرصت طلبان اقتدارگرا که رهبری را دیکتاتور میدانند،خود وقتی به قدرت میرسند مصداق عینی ارباب میشوند و مردم را جیره خوار و نوکر خود میپندارند. این دغلبازان و شارلاتانهای سیاسی،هم مردم ، هم نظام و هم جناحهای سیاسی را فریب میدهند بلکه در قدرت بمانند. براحتی معامله میکنند منافع مردم را و برایگان میفروشند توان نخبگان و توسعه مردم را به تمکین عده ای دستبوس و دزد.