از هر دری،سخنی
از هر دری،سخنی

خیلی پیش نمیاد خود من که صاحب این سایت هستم به سایت مراجعه کنم. اما هرازچندگاهی که میبینم صدها مخاطب در روز بازدید کننده این وبگاه هستند ازخودم خجالت میکشم که چقدر بی انگیزه و مبتلای زندگی نباتی شده ام که عرضه ندارم به احترام همین مخاطبین که عمدتا از قشر فرهیخته جامعه محروممان هستند،این […]

خیلی پیش نمیاد خود من که صاحب این سایت هستم به سایت مراجعه کنم. اما هرازچندگاهی که میبینم صدها مخاطب در روز بازدید کننده این وبگاه هستند ازخودم خجالت میکشم که چقدر بی انگیزه و مبتلای زندگی نباتی شده ام که عرضه ندارم به احترام همین مخاطبین که عمدتا از قشر فرهیخته جامعه محروممان هستند،این سایت را فعال نگه دارم.امروزعده ای از نماینده گچساران دعوت کردند

باعنوان خانواده ما.این جلسه برای تجدید بیعت این افراد با آقای تاجگردون ترتیب داده شده بود.اما آیا این دوستان و بستگان نماینده اندیشه و آرمان فکری خانواده گرجی هستند؟ برای اشراف بیشتر مخاظبین عرض میکنم که خانواده ما قریب به ۶۰ تحصیلکرده مقطع دکترا دارد که حتی یکنفر از این عزیزان درجلسه امروز بیعت حضور نداشتند. عموها وعموزاده هاکه هرکدام یک الی چند فرزند دکترا دار درخانه دارند، برادران و خواهران وتمام عزیزانم که درخانواده موفق بوده و فرزندانشان نیز جزو نخبگان فامیل بوده و هستند در این جلسه حضور نداشتند. این موضوع بیش از هرچیز نشان دهنده این واقعیت است که کانون اندیشه و تعالی خاندان بزرگ ما با انحصار قدرت فامیلی و بهره کشی از انسانهای درمانده و ضعیف، کاملا بیگانه است. روزگار را چنان درهم ریخته اند که نیاز چشم بسیاری را برقراردادهای اجتماعی و فرهنگی نانوشته بسته است. آنانکه در تعالی بخشی فرزندانشان ناتوان بوده اند و درجوار خویش دویاچند جوان دانشگاه آزادی بیکار دارند،نمیتوانند بعنوان نماینده فکری و سیاسی خانواده گرجی تلقی گردند.اگرچه بلحاظ کمیت چشمگیر باشند.چهارسال تمام این عزیزان که درتلاطم مشکلات معیشتی خانواده خود درمانده اند بنده حقیر را نصیحت میکنند که غلام تاجگردون فامیل ماست همشهری و هم ایلی ماست.گوشت ما را بخورد استخوان مارا دور نمی اندازد. هرچقدر هم که بد باشد بهتر از سید قدرت است که علیه تو طومار جمع میکند و چشم دیدن باشتی جماعت را ندارد.آنهم سید قدرتی که خود و طرفدارانش امروز دنبال تاجگردون افتاده و برایش تبلیغ میکنند.غلام از جعفری برای تو بمراتب بهتر خواهد بود. جعفری که سال۸۴استخدامت را لغو وبزرگترین ضربه ها را به تو زده است. آیا بین این کاندید ها بهتر از غلام سراغ داری تا ما هم برویم دنبال او. بچه هایمان بیکار هستند.تو دکتری نیازی نداری.ما برای فرزندانمان کار میخواهیم.پول نداریم مجبوریم. تاجگردون دستش به خزانه میرسد و قادر است بما کمک کند.تاجگردون میخواهد اختلافات و کدورتهای قدیمی را پایان دهد و منطقه را به پیشرفت برساند . ما نیز باید درکنارهم باشت را گلستان کنیم.حیف نیست مثلا غلام را با فولادی مقایسه کنیم؟ غلام نشان داده که اراده اش بر وحدت طوایف وپایان محرومیت استوار است. اینگونه نصایح را همواره شنیده ام و عمدتا با سکوت ازکنار واعظ گذشته ام. وعاظی که آرزویشان داشتن یک فرزند مقطع دکتراست.وعاظی که دست چرب را ناجی تاریخی میشناسند و برایشان مهم نیست دست چرب متعلق به کیست.اینگونه برخوردها دستکم این نتیجه را دربرداشته که عجله و انگیزه ای برای مشارکت سیاسی نداشته باشم. یکی دوسال قبل دریک مراسم ختم یکی ازبستگانم کنارم نشسته بود از او پرسیدم کی بازشسته میشوی گفت دوسال دیگر.گفتم شماکه اچار فرانسه بی مزد اداره خود هستید چرا تاجگردون در قبال وفاداری و حمایتتان مسولیتی به شما اعطا ننمود؟ گفت نمیدانم. درهمانجا پیامکی زدم به نماینده که فلانی علیرغم میل ما ازحامیان شما بوده و انسان توانمندی میباشند اما بدون مسئولیت.جواب امد که چشم پیگیری خواهم کد. و چند هفته بعد ابلاغ آن بزرگوار صادر شد. دوسه ماه قبل بعد از ماهها جمود فکری وسیاسی مقاله ای درخصوص اصلاح طلبی و اصولگرایی درگچساران امروز درهمین سایت نشر نمودم که در یکی از سایتهای استانی منعکس شد.همان فامیل بزرگوار ما که تازه بر کرسی ریاست تکیه زده بود بلافاصله طی جوابیه ای ما را تهدید به پیگرد حقوقی نمود که منبعد تاجگردون را نقد نکنم.یا سال قبل که دو برادر از فامیلم برسر همین نماینده بجان هم افتادند.لذا درنگاه اول شاید ساده بنظر برسد ازکنار دیدگاههای سطحی بستگان سببی ونسبی طرفدار تاجگردون راحت گذشتن اما واقعیت این است که باید من باب طبع این عزیزان واکنش نشان داد تا بیکاری فرزندانشان را بر گردن ما نیندازند.نیاز کاری بر سرشان اورده که برای ارباب شعر میسرایند وبزرگی و تعالی خود و فرزندانشان را نه در آزادگی و مبارزه با انحصار فریب وفساد،بلکه در مدح و ستایش ارباب میبینند.این عزیزان فراموش کرده اند که نیاکانشان نیز سختی کشیدند و تحت فشار قدرتهای زمان خود بودند اما کمر خم نکردند و نان را به قیمت ننگ نخوردند.خیال میکنند دست چربی دراز است ، امروز را سرکنند فردا خدا کریم است. میگویند بماچه که اخلاقیات فروریخته و کی حق است و کی ناحق،ما درمعیشت خود مانده ایم.کار باشد حتی دخترانمان را به بخارا میفرستیم به عزم سلطان.اگر پدران ما تمکین کرده بودند بزرگترین امتیازات مالی و شغلی زمان خود را برایگان بدست می اوردند اما به سختی تلاش نمودند تا دستشان مقابل فریب وفساد دراز نگردد.فرزندانشان را به کالجهای طب فرستادند و منتظر التفات این و ان جهت استخدام فرزند و آب باریکه حقوق پیمانکاری نماندند.اما درهمین فامیل بزرگ کم نیستند خانواده هایی که چند فرزندبیکار درخانه دارند اما حاضر نیستند برای اشتغال ایشان کرنش کنند و از مواضع سیاسی خود برگردند. خانواده هایی که با مشقت روزگار میگذرانند اما بزرگ مانده اند و برای تفکرات خود قیمت تعیین نمینمایند.اینان میخواهند فرزندانشان بدون هویت بار نیایند و قربانی قدرت طلبی ارباب و نوکر نگردند.درود بر شرف آنها.من اینان را فامیل خود میدانم وبه وجودشان افتخار میکنم.ما میراث دار تفکری هستیم که نه به ارباب باج داده و نه به شاه وشارلاتان. بزرگان ما نمادهای آزادیخواهی و مبارزه با استبداد بوده و لذا گردن نهادن امروز ما بر اراده وارثان تخت و تازیانه،خیانت فاحش است به آینده فرزندان این مرز و بوم. کمبود ما نان نیست. گمشته ما هویت ماست که سودای شارلاتانیسم سیاسی شده است.برخی بستگان من نمیتوانند بفهمند منفور ترین و مفسد ترین لیدرهای نماینده که بارانت و فساد فربه شده اند،انسانهای حقیر و درمانده ای هستند که نه خود و نه فرزندانشان هرگز ردای مشروعیت اجتماعی را برتن نخواهند دید. بخشی از فامیل من که با مشکلات معیشتی دست به گریبان است،با اکراه کنار این معدود لیدرهای متمکن نوکیسه مینشینند و ابراز وفاداری میکنند بلکه از روزنه مشرووعیت تقلبی شان نیم نگاهی هم به ایشان بیندازند. عملا دارند دستان تهی را خریداری میکنند. و دراین میانه وظیفه تاریخی ماست که باز تکرار کنیم فریب وفساد برای همیشه ماندگار نخواهد بود. آزادگی سرمایه واقغی آدمی است.

همین باصطلاح بستگان اوایل انقلاب که بهرام تاجگردون همت به قلع و قمع نخبگان ما عزم نمود و دهها تحصیلکرده آنزمان خانواده را اخراج ویازندانی و یا حذف نمود،همان زمان حامی او بودند.اما بمرور با جان گرفتن مخالفین انحصار،به اردوگاه ما گرایش پیدانمودند.و این همراهی تا چهارسال قبل تداوم یافت.اما به محض دیدن اقبال عمومی نسبت به غلام به سمت او گرویدند و نهایت ارزویشان که دیده شدن و همنشینی چند لحظه ای با تاجگردون بوده،محقق گشت.تاجگردون هرچهار سال به این بستگان افتخار داده و درضیافت رنگارنگ ایشان شرکت مینماید.همین برایشان کافی است.چراکه من ندیده ام حتی یک تن از فرزندانشان را به کار گمارده باشد.لذا نمیتوان روی چنین تفکرات بسته ای حساب بازکرد. بعد از انتخابات می آیند و مثل دفعه قبل اظهار ندامت میکنند که تاجگردون جواب تلفنهایمان را نمیدهد اما گوش به زنگ است شما از او چیزی بخواهید. این توهم بزرگ منشی موجب شکل گیری تضادهای شکننده ای در آتیه زندگی خود و فرزندانشان خواهد شد. واما موضوع دیگر بحث اصلاح طلبان گچساران است که تلاش میکنند مرز خود و تاجگردون را پررنگتر نمایان کنند. از طرفی این طیف آرمانگرا بدلیل محدودیت منابع مالی قادر نخواهند بود نامزد مقتدری برای رقابت با تاجگردون به میدان بفرستند. لذا این مرحله از زمان بمنزله آزمونی خطیر درجهت وزن کشی سیاسی اصلاح طلبان گچساران تلقی خواهد شد.موضوع دیگر مردمان باوی است. تاجگردون با تبلیغات وسیع و بزرگنمایی اقدامات دوران وکالتش توانسته بود جو روانی باوی را در اختیار بگیرد. باتوجه به مماشات سید قدرت حسینی،تعدادی از حامیان او به سمت تاجگردون روی آوردند و مابقی که تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند سر در آخور انحصار فرو ببرند به سمت تنها رقیب فعلی یعنی فولادی گرایش پیدا نموده اند و این موضوع سبب تشویش و هراس تاجگردون و لیدرهای فربه او شده است. اگر نامزد رقیب در باوی رآی قابل ملاحظه ای کسب نماید خطر شکست تاجگردون جدی خواهد بود.در این میانه جای روشنفکران و نخبگان مورد اقبال عموم خالی است .چراکه خود اصولگرایان مبادرت به قیچی نمودن ایشان نموده و بازهم خواهند نمود.رد صلاحیت امثال موحد و تایید امثال غلام اشتباه تاریخی شورای نگهبان است.نگهبانانی که ظاهرآ در خواب تشریف دارند و ناخواسته ارکان مالی ومدیریتی نظام را به مخالفین شناخته شده رهبری تقدیم نموده و مینمایند.روزگاری که در آن موحد ضد ولایت فقیه و غلام ملتزم به آن ارزیابی میشود روزگار شک و فتنه است.لذا نقش دلسوزان و وفاداران به ولایت در این گرگ و میش خطرناک،بخوبی آشکار است. این دوستان راهی ندارند مگر اینکه بپذیرند نیاز به تحمل یک آلترناتیو مدنی سیاسی مورد اقبال جوانان،برای شکست انحصار فامیلی قدرت الزامی واجتناب ناپذیر است. اما عملکرد نماینده طی سه سال اخیر نشاندهنده عدم موفقیت او درحوزه توسعه متوازن است که شعار او بوده است.ایشان صراحتا بیان میکنند برای کسب کرسیهای مهم چه شب بیداری هایی کشیده اند. اما برای محرومیت زدایی و کاهش نرخ بیکاری درحوزه انتخابیه کوجک خود حرفی برای گفتن ندارند و متحمل شب بیداری نشده اند. شب بیداری ایشان برای تعالی شخصی شان بوده و نه برای توسعه منطقه. مردم میبینند جوانانشان کماکان بیکار هستند و درهمسایگی آنها بصورت ناگهانی دو یا سه و چهار فرزند فلان لیدر تاجگردون بدون آزمون و طی مراحل قانونی جدب ساختار دولتی شدهاند وهمین موضوع سبب ریزش واضح آراء تاجگردون در گچساران و باشت شده است. از قدیم گفته اند خانه از پایبست ویران است خواجه در بند نقش ایوان است. تاجگردون تصور میکرد با چراغانی کردن ورودی باشت وگچساران و روکش آسفالت وهیاهو میتواند مجددآ اعتماد مردمی را جلب نماید اما شکم خالی این حرفها را هضم نمیکند.بنده نوعی ترجیح میدهم فارغ از چنین فضای مخربی، دورادور نظاره گر احوالات باشم. چراکه همانها که یارای رویارویی با تاجگردون را ندارند درهمان ابتدا مبادرت به رد صلاحیتمان خواهند نمود و خودشان ۴ سال دیگر خواهند نالید که چرا شکستش ندادیم.

آن نخل نانجیب که تبر شد،زما نبود

ماراچو بشکند زمانه،ساز میشویم