این روزها دل ودماغ ندارم. نه برای خواندن ونه برای نوشتن. مثل سرودن شعره که حال و هوای خودشو میخواد. انسانیت و اخلاق،نه تنها درحوزه حکومت بلکه در بافت جامعه ایرانی،بسیار کمرنگ شده.طرف جزو تشکیلاتی هست که جریان رقیب رو به تمامیت خواهی و اقدامات فراقانونی متهم می کنه اما خودش در پندار وکردادر به […]

این روزها دل ودماغ ندارم. نه برای خواندن ونه برای نوشتن. مثل سرودن شعره که حال و هوای خودشو میخواد. انسانیت و اخلاق،نه تنها درحوزه حکومت بلکه در بافت جامعه ایرانی،بسیار کمرنگ شده.طرف جزو تشکیلاتی هست که

جریان رقیب رو به تمامیت خواهی و اقدامات فراقانونی متهم می کنه اما خودش در پندار وکردادر به سان ارباب؛درپی بنده پروری وحذف منتقد است. بیشتر طلایه داران فضای مجازی مدام دم از انسانیت و حقوق بشر و دموکراسی میزنند،کمپین راه میندازن،برای کل مملکت نسخه میپیچند؛اما چشمشان دنبال زن همسایه است که اگرچه کم بضاعت فاما خانه ای پر از عشق داره. طرف در کنگره های جهانی مقاله مدیریتی میده اما توی اداره خونه خودش مونده.یکی ریش بهش نمیاد میتراشه اما دلش مثل آینه و اعتقادات دینیش مطلوبه ،اینو به اتهام عدم التزام به اسلام طرد میکنن و اون یکی شارلاتان که به عمر یک رکعت نمار قلبی ادا نکرده و تمام زندگیش ریا و فریبه؛براحتی تا بالاترین سطوح مدیریتی نظام تعالی می یابه.ثروتمند ترین مناطق کشور کمترین سهم توسعه ومدیریت کلان رو دارند و خشکترین استانهای کشور شاهد بالاترین سرمایه گذاری دولتی و بالاترین تعداد مدیر کلان کشوری هستند.علیرغم اینکه بظاهر فقر کمتر شده لیکن بنیان بسیاری از خانواده ها بدلیل فقر پنهان،دستخوش فروپاشی واقع شده اند.خیلی عجیبه مملکتی که دروغ وریا تاروپود خانواده ها رو هم دربرگرفته چگونه میتواند به حکومتی مشروعیت و دوام ببخشد که در خیال تاسیس امپراطوری مذهبی است؟روی حرف کمترکسی میتوان حساب بازکرد.کمتر مشکل اداری که بدون رانت و پول فابل رفع باشه میبینیم.ازپزشک زیرمیزی بگیر گرفته تا پلیس رشوه گیر ومتجاوز به نوامیس خلق و استاد دانشگاهی که ملاک نمره اش تامین نیازهای جنسی توسط دانشجو و یا پول هست،از عضو برجسته شورای نگهبان که متهم به رشوه خواری است گرفته تا دادگاههایی که وکیل خاص کانالیزه خودشو میخواد برای گرفتن رآی خاص.از افراد متملق و کم توانی که مترصد شکار صندلی های دولتی هستند تا نخبگان افسرده ای که کنج خانه ها زخم زبان نوش میکنند و سیگار میکشند.پاسدارهایی که با خلوص نیت خیال میکنند سوار بر کشتی نوح هستند و سربازانی که به فکر مرخصی ساعتی هستند تا با دوست دخترخود قراری یکساعته سپری کنند.اونهایی که دستشون توی کیسه مردمه و گر و گر دکترای یکشبه میخرند و دکترهایی که دهه ها عمرخود درس خوانده و مطرود حکومتند و ناکارامد.از مدیرانی که سرشاخه های آب زاگرس را راهی کویر میکنند و مردم زاگرس که درعمق چند ده متری زمین درپی آب میگردند.مملکتی که دموکراسیش ازنوع واکنش به نگاه حکومته و حکومتی که بدون توجه به این واکنشها درپی برقراری امپراطوری درخارج از مرزهای مملکته.خارج از مرزها که بریم تضادها و جمع اونها خیلی عجیبتره. قطر از اخوان و جبهه نصره حمایت میکنه و دوست ایران هم هست. امریکا درکنار عربستان قطر رو تهدید میکنه اما دوروز بعدش باقطر مانور نظامی مشترک اجرا میکنه.مطالعات انگلیسیها نشون میده که عربستان تامین کننده اصلی منابع مالی گروههای تندرو در دنیاست اما فرداش قرارداد فروش سلاح به عربستان توسط انگلیس امضا میشه. اردوغانی که درپی سرنگونی اسد هست به این بهانه که مستبده و انتخابات صوری که بعد از یک قرن سکولاریسم ،اردوغان رو بعنوان دیکتاتور عصر جدید برمیگزینه.دوستی اعراب و اسراییل از یکسو و سکوت روسیه در قبال حمله هوایی اسرائیل به ارتش سوریه از دیگرسو از عجایب و حقایق دنیای ماست.انگار اگر روزی ۶ میلیون بشکه نفت به قیمت لجن تقدیم غربیها کنیم جواب سلاممون رو میدن .البته درکنارش به تغییر رژیم هم نظر دارن.

باوجود همه این تضادها، چشم انداز اتیه ایران دور از تصور نخواهد بود.اگر حکومت موفق به آشتی با مردم و کسب مشروعیت تعدیل یافته گردد،پتانسیل تبدیل به امپراطوری را خواهد داشت.اگر اقلیت اصرار بر تمکین و نظارت و استصواب داشته باشه و بمرور حلقه خودی ها رو تنگترکنه،افراد زیادتری از قطار داخلی ولایت پیاده و به امید تغییری اگرچه اندک، ناچار به همراهی با تنها طیف باقیمانده در حاکمیت یعنی اعتدالیون خواهند بود. و نهایتا توده مردم در برابر اقلیت مسلح و مقتدر قرار خواهند گرفت.علیرغم احتمال تنشهای داخلی و تجزیه مملکت،احتمال مصادره نظام به نفع جریان چپ نیزوجود خواهد داشت.دست راستیها قادر به جلب اعتماد مردم نیستند و حکومت علیرغم نارضایتی از جریان چپ، اجازه بروز جریان سومی در ساختار سیاسی را نمیدهد و خود نیز در ساختن بدیلی برای اصلاحطلبان،ناتوان نشون داده.درداخل مملکت حاکمیت بحران مشروعیت را مقابل خود میبیند و درخارج از مرزها درهلال شیعی شاهد رشد تفکر ولایی هستیم.آیا حکومت فضا را برای مشارکت سیاسی بازخواهد کرد؟ آیا تندروها بر غرب ستیزی و عدم تعامل تاکید خواهند ورزید؟ آیا دولت و بخش نظامی امنیتی وتشکیلات زیرمجموعه رهبری قادر به تعامل خواهند بود ویا شاهد دامنه دار ترشدن اختلافات خواهیم بود؟آیا امیدی برای بازگشت فرهنگ شادی و سرور و عشق و صفای ایرانی و اخلاق مداری درکنار سیاست وجود خواهد داشت؟ آیا فرهنگ قبرستان محوری برچیده خواهد شد؟ آیا تندروها ممکن است بر مواضعشان پافشاری کرده و کشور را درگیر جنگی خطرناک نمایند؟ آیا باید به تجزیه کشور فکر کنیم؟ آیا شرایط حساس تاریخی منطقه و مملکتمان را درک میکنیم؟ آیا شیوع فرهنگ دروغ و فریب موجب کاهش انگیزه ایرانیان در حفاظت از یکپارچگی مملکت نخواهد شد؟

ادامه دارد…