نخبگان سیاسی ما نخواستند ویانتوانستند طی سه دهه گذشته مطالبات تاریخی مردم مان را محقق نمایند.خودکامگی برخی افراد وجریانها موجب شد تادرمقاطعی حساس سرنوشت جامعه ما سودای منافع این افراد و جریانها شود.ترس سیاستمداران ازبروز برجستگی اشخاص مستقل و رشد موی دماغ موجب شد تابرخی آقایان حضور نخبگان واقعی رابرنتابیده وصرفآ به پتانسیلهای فامیلی وحامیان […]

نخبگان سیاسی ما نخواستند ویانتوانستند طی سه دهه گذشته مطالبات تاریخی مردم مان را محقق نمایند.خودکامگی برخی افراد وجریانها موجب شد تادرمقاطعی حساس سرنوشت جامعه ما سودای منافع این افراد و جریانها شود.ترس سیاستمداران ازبروز برجستگی اشخاص مستقل و رشد موی دماغ موجب شد تابرخی آقایان حضور نخبگان واقعی رابرنتابیده وصرفآ به پتانسیلهای فامیلی وحامیان فاقد استقلال رآی خویش جهت عهده داری مسئولیتها اکتفا نمایند.قطب بندیهای سیاسی رایج که همواره درمنطقه ما بسیار پر رنگتر از مرکز بوده وهست نیز عامل دیگری بوده درجهت حذف نیروهای مقتدر طیف رقیب از عرصه مدیریت منطقه.خلاصه کلام اینکه “طرد نخبگان واقعی وغیر سیاسی جامعه از یکسو وبسنده نمودن به نیروهای خودی وحذف نیروهای توانمند طیف سیاسی مقابل،همواره موجب اعمال محدودیت شدید دراستفاده مناسب ازتوان وانگیزه خدمتی نخبگان واقعی جامعه شده است”. عامل دیگر توسعه نیافتگی گچساران وباشت آلودگی سیاستمداران به دیون ومناسبات بالادست بوده است.بانگرشی اجمالی بر ساختار هسته های کلیدی سیاسی کشور،احزاب وتشکلها بدین نتیجه میرسیم که نخبگان سیاسی تنها چند استان خاص،همواره طی دهه های اخیر عنان اداره ساختار سیاسی کشور در هردوطیف شاخص را درید اختیار خود داشته اند.نخبگانی از یزد،کرمان،خراسان ویکی دو استان دیگر.سیاستمداران مانیز مشروعیت واعتبار خود را در درجه اولی برخاسته ازهمین هسته های سیاسی مرکزی دانسته ومیدانند.بدیهی است تصمیمات کلان متخذه ازجانب چنین هسته هایی نهایتآ منجر به توسعه زادگاهها ومواطن خود گردانندگان هسته ها شده و بشود. لذا وکلای مورد حمایت این جریانهای کلیدی درغرب وجنوب ،همواره مطالبات تاریخی مردم حوزه های خود را ،خواسته یاناخواسته،سودای حفظ موقعیت سیاسی خود نموده اند.متآسفانه سیاستمداران جنوب (ازهردوطیف)نتوانستند طی سی سال گذشته،خود هسته سیاسی مقتدروتعیین کننده ایجاد نمایند بلکه نخبگان ومردم،حول آن کانون،مطالبات خود را جستجو نمایند.دیون سیاسیون ما از یکسو واداره کانونهای سیاسی اقتدارگرا توسط نخبگان کویر زاد از سوی دیگر،ازجمله عوامل توسعه نیافتگی غرب وجنوب وشکوفایی شتابان استانهای کویر مرکزی وشرقی،آنهم باپول نفت وگاز ما بوده است. عامل دیگر توسعه نیافتگی منطقه ما،تنگ نظری ازیکسو وکوتاه بودن افق نگاه واهداف برخی وکلای انتخابی مان ،از سوی دیگر بوده است.

برخی بزرگان،نخبگان ما را نه بعنوان همراه و شریک سیاسی مدیریتی،بلکه بعنوان مرید وچاکر میخواهند واین تنگ نظری باطبع مستقل و غیر وابسته نخبگان ما درتعارض بوده وهست.برخی دیگر ازوکلای محترم نیز اصولآ اشرافی بروظایف خود نداشته اند و وفق تجربه،زمانی بدان نائل شده اند که دوره شان در آستانه اتمام بوده است.بدین معنی که یک دوره چهارساله سرنوشت مردم خود را فدای کسب تجربه شخصی نموده اند.که در این حالت مردم ندرتآ فرصت مجدد دراختیار چنین سیاستمدارانی قرار داده اند.شآن وکیل مجلس نظارتی است ،نه دخالتی واجرایی.برخی وکلای ما درکمال غفلت و نا آگاهی لحظه های ارزشمند دوران وکالت خویش را صرف پرداختن به مسائلی نموده اند که کمترین ارتباطی با شآن و وظیفه قانونی شان نداشته است.یک وکیل بی تجربه وقت خود راصرف بکارگیری لجوجانه چند حامی فاقد شرایط خود مینماید.آنهم به قیمت تضییع حقوق چند غیر حامی شایسته و واجد شرایط. آنگاه این اقدام خود را اشتغالزایی هم توصیف مینماید! وقت ارزشمند خود را بعوض پرداختن به مسائل کلان تر وتعیین کننده تر،صرف اخذ موافقت فلان رئیس بانک برای اعطای تسهیلات به فلان وابسته خود مینماید.بجای پرداختن به مطالبات مردم،تلاش میکند ازصدر تاذیل مسئولیتهای حوزه انتخابیه اش را ازمدیران میراث دار جریان رقیب گرفته و به نیروهای وابسته ومدیون خویش واگذار نماید.(آنهم بدون درنظر گرفتن تناسب مسئولیت باتوان وتحصیلات افرد).چنین تنازعات قدرت فرساینده وبدون حاصل سالهاست که درجریانات سیاسی غالب منطقه ما،به کرات حادث شده ومی شود.بدیهی است که درچنین آشفته بازاری نرخ اعتیاد،آسیبهای اجتماعی،بیکاری،قانون گریزی،تنشهای قومی وطایفه ای وهزاران آفت دیگر هرروز درمنطقه ما درحال افزایش باشد.عامل دیگر پسرفت، استحصال مشروعیت سیاسی ازجانب افراد وجریانها ونه ازجانب مردم است.طبیعی است فردی که مشروعیت واقعی خود را نه از رآی مردم،بلکه از راههای غیر اخلاقی،پول و اشخاص همسو حاصل نموده باشد،دیگر وقعی به نظرات نخبگان ومردم نخواهد نهاد.تهی تر شدن پیمانه سیاست ما ازاصول انسانی واخلاقی،موجب تعمیم بی اخلاقی وکفتارمنشی درتاروپود جامعه وخانواده ها شده است. که امروزه نشانه های آشکار این آفت را دربیشتر عرصه ها می بینیم.چنین منشی مربوط به یک شخص خاص نبوده ونیست وبسیاری از سیاستمداران ما ،مادام که در قدرت بوده اند از آن سود جسته اند.این وضعیت تآسف بار صرفآ منحصر گچساران وباشت نبوده،بلکه گستره ای به وسعت اغلب استانهای غربی وجنوبی کشور را شامل میشود. **(بخش دوم) عدالت ازنظرجامعه شناسان بر دوگونه است عدالت اجتماعی وعدالت جغرافیایی. که ما ازهردومحرومیم. بیعدالتی جفرافیایی ناشی ازنگرش جزیره ای وقبیله ای برخی بزرگان درتوسعه استانهای مادری خود و بی لیاقتی یا بی آگاهی وکلا و سیاستمداران ما است. ازبرکت نفت وگاز ،سرشاخه های رودخانه ها ، معادن و محصولات کشاورزی ،جان و وفاداری ما ،چرخه های کلان سیاسی اقتصادی کشور دهه هاست چرخیده و هنوز خودمان در این چرخه ها جای نداشته ایم.منطقه ما زمانی میتواند به محرومیت زدایی وسپس توسعه امیدوار باشد که اولویتهای اصلی نماینده اش،پارامترهای ذیل باشد.۱-به چالش گرفتن اساسی مدیریت کلان کشور درجهت جذب وگسیل منابع مالی تعیین کننده به حوزه انتخابیه جهت اعمار وتجهیز زیرساختهای حوزه وتخصیص خدمات رفاهی اقتصادی واحتماعی مکفی ومناسب.در این راستا نماینده باید دارای آنچنان دغدغه و انگیزه ای باشد که نه تسلیم تهدیدات و موانع سیاسی و نه تطمیع امتیازات شخصی واقع نگردد. ۲-تعیین چند طرح ملی اشتفالزا برای این منطقه نفتخیز و ویران که دست کم ده هزار فرصت شغلی مستقیم ایجاد گردد.( پتروشیمی تنها یکی از این طرحها خواهد بود).۳-کنترل وتخصیص منابع آب حوزه برای خود منطقه ونه انتقال به خارج ازحوزه.۴-حمایت از بکارگیری مدیران توانمند،نخبگان مستقل وصاحب اندیشه جهت عهده داری مسئولیتهای کلیدی منطقه،بدون درنظر گرفتن گرایش سیاسی وتوقع حمایت سیاسی ایشان وهمچنین استفاده حد اکثری ومداوم ازنظرات مشورتی نخبگان واقعی جامعه درمسائلی که بازخورد آن به عموم جامعه برمیگردد.که این مهم بادایر نمودن جلسات فصلی یاماهیانه در دانشگاه قابل تحقق خواهد بود.چراکه نخبگان شاه کلید توسعه منطقه هستند.۵-حمایت وتلاش بی وقفه درجهت تآسیس دانشکده پزشکی،دانشگاه دولتی،دانشکده نفت وگاز،پژوهشکده ها،حمایت بیدریغ از تآسیس موسسات فرهنگی-هنری،حمایت وپشتیبانی ازچهره های فرهنگی-هنری جامعه وپلورالیزم فکری وهمچنین بازگرداندن فضای نشاط وامیدواری به جامعه.۶-تلاش جسورانه درجهت ممانعت ازطیولداری سیاسی وحرکت به سمت تحقق عدالت جغرافیایی.چراکه توسعه ما درگرو توسعه مناطق همجوار نیز خواهد بود. ۷-تآسیس رادیو صدای گچساران ۸-تخریب کامل ونوسازی بافتهای فرسوده ومناطق چهارگانه فقیر نشین گچساران،باکمک منابع وزارت نفت.۹-احیای منابع طبیعی ومحیط زیست منطقه،با استفاده از منابع وزارت نفت وتآسیس پایگاه کنترل هوایی محیط زیست۱۰-بهسازی وتوسعه رههای منطقه،معابر شهری روستایی ۱۱-تآسیس وتقویت مناطق توریستی گردشگری۱۲-تآسیس دست کم دو بیمارستان مجهز برای هردوشهر حوزه انتخابیه وتقویت امور بهداشت ودرمان منطقه.۱۳-توسعه شهر باشت در شآن مردمان با فرهنگ این منطقه. کافی است نماینده گچساران وباشت دغدغه های فوق را بهمراه توانمندی ودرایت ،درنهاد خویش داشته باشد تادررفع آنها موفق شود.تحقق عدالت اجتماعی وجغرافیایی ازدغدغه های رهبری نظام بوده و هست.لذا ازموانع موجود نباید واهمه داشت وهمچنین نباید ازحمایتهای مستقیم رهبری غافل بود